سکوت خلوت شب را شکاندن ماند و من ماندم
تو رفتی. حس رویش در بهاری زرد افسون شد
در این پائیز ماتم خیز ماندن ماند و من ماندم
برای دیدنت مرغ خیالم را به صد امید
از این گوشه به ان گوشه پراندن ماند و من ماندم
خیال نازنینت را به بزم نیمه شبهایم
به صد شوق و به صد افسون کشاندن ماند و من ماندم
سری در چمبر سینه در این پائیز ماتم خیز
ز سوز سرد بی اویی چپاندن ماند و من ماندم
برایت باز هم تنگ است. دلی این سو که می ایی
چه بیرحمانه این دل را شکاندن ماند و من ماندم
پس از تو.عقل و ایمانم گرانی کرد بر دوشم
مهار عقل و دین از کف رهاندن ماند و من ماندم
به امیدی که!می ایی در این شهر کبود از غم
دو چشم خود را چراندن ماند و من ماندم
11466 بازدید
3 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
10 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian